مهدی فاطمه


ما وخدا

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟

 خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده

او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو

نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بهلول
آورده اند كه شيخ جنيد بغداد به عزم سير از شهر بغداد بيرون رفت

و مريدان از عقب او...

شيخ احوال بهلول را پرسيد.گفتند او مردي ديوانه است.

گفت او را طلب كنيد كه مرا با او كار است.

پس تفحص كردند و او را در صحرايي يافتند.

شيخ پيش او رفت و در مقام حيرت مانده سلام كرد.

بهلول جواب سلام او را داده پرسيد "کیستی"؟

عرض كرد منم شيخ جنيد بغدادي.

فرمود تويي شيخ بغداد كه مردم را ارشاد ميكني؟

عرض كرد آري.

بهلول فرمود طعام چگونه ميخوري؟

عرض كرد اول «بسمالله» ميگويم و از پيش خود ميخورم و

لقمه كوچك برميدارم، به طرف راست دهان ميگذارم و آهسته ميجوم و

به ديگران نظر نميكنم و در موقع خوردن از ياد حق غافل نميشوم و

هر لقمه كه ميخورم «بسمالله» ميگويم و در اول و آخر دست ميشويم.

بهلول برخاست و دامن بر شيخ فشاند و فرمود:

تو ميخواهي كه مرشد خلق باشي در صورتي كه هنوز طعام خوردن خود را نميداني

و به راه خود رفت.

مريدان شيخ را گفتند: يا شيخ اين مرد ديوانه است.

خنديد و گفت سخن راست از ديوانه بايد شنيد و از عقب او روان شد تا به او رسيد.

بهلول پرسيد کیستی؟

جواب داد شيخ بغدادي كه طعام خوردن خود را نميداند.

بهلول فرمود آيا سخن گفتن خود را ميداني؟

عرض كرد آري.

بهلول پرسيد چگونه سخن ميگويي؟

عرض كرد سخن به قدر ميگويم و بيحساب نميگويم و

به قدر فهم مستمعان ميگويم و خلق را به خدا و رسول دعوت ميكنم و

چندان سخن نميگويم كه مردم از من ملول شوند و

دقايق علوم ظاهر و باطن را رعايت ميكنم.

پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بيان كرد.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نميداني.

پس برخاست و دامن بر شيخ افشاند و برفت.

مريدان گفتند يا شيخ ديدي اين مرد ديوانه است؟ تو از ديوانه چه توقع داري؟

جنيد گفت مرا با او كار است، شما نميدانيد.

باز به دنبال او رفت تا به او رسيد.

بهلول گفت از من چه ميخواهي؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نميداني،

آيا آداب خوابيدن خود را ميداني؟

عرض كرد آري.

بهلول فرمود چگونه ميخوابي؟

عرض كرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب ميشوم،

پس آنچه آداب خوابيدن كه از حضرت رسول (عليهالسلام) رسيده بود بيان كرد.

بهلول گفت فهميدم كه آداب خوابيدن را هم نميداني.

خواست برخيزد جنيد دامنش را بگرفت و گفت:

اي بهلول من هيچ نميدانم، تو قربهاليالله مرا بياموز.

بهلول گفت چون به ناداني خود معترف شدي تو را بياموزم.

بدانكه اينها كه تو گفتي همه فرع است

و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال بايد باشد

واگر حرام را صد از اينگونه آداب به جا بياوري فايده ندارد و سبب تاريكي دل شود.

جنيد گفت جزاك الله خيراً!

و در سخن گفتن بايد دل پاك باشد و نيت درست باشد

و آن گفتن براي رضاي خداي باشد

و اگر براي غرضي يا مطلب دنيا باشد بيهوده و هرزه بود.

هر عبارت كه بگويي آن  وبال  تو باشد.

پس سكوت و خاموشي بهتر و نيكوتر باشد.

و در خواب كردن اينها كه گفتي همه فرع است؛

اصل اين است كه در وقت خوابيدن در دل تو بغض و كينه و حسد نباشد.

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چرا گاهی دعاهایمان مستجاب نمی شود و چگونه دعا مستجاب می شود
اميرالمؤ منين على عليه السلام روز جمعه در كوفه سخنرانى زيبايى كرد، در پايان سخنرانى فرمود: اى مردم ! هفت مصيبت بزرگ است كه بايد از آنها به خدا پناه ببريم : 1- عالمى كه بلغزد. 2- عابدى كه از عبادت خسته گردد. 3- مؤ منى كه فقير شود. 4- امينى كه خيانت كند. 5- توانگرى كه به فقر درافتد. 6- عزيزى كه خوار گردد. 7- فقيرى كه بيمار شود. در اين وقت مردى برخواست ، عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! خداوند در قرآن مى فرمايد: ((ادعونى استجب لكم )): مرا بخوانيد، دعا كنيد، تا دعايتان را مستجاب كنم . اما دعاى ما مستجاب نمى شود؟ حضرت فرمود: علتش آن است كه دلهاى شما در هشت مورد يك : اين كه خدا را شناختيد، ولى حقش را آن طور كه بر شما واجب بود بجا نياورديد، از اين رو آن شناخت به درد شما نخورد. دو: به پيغمبر خدا ايمان آوريد ولى با دستورات او مخالفت كرديد و شريعت او را از بين برديد! پس نتيجه ايمان شما چه شد؟ سه : قرآن را خوانديد ولى به آن عمل نكرديد و گفتيد: قرآن را به گوش و دل مى پذيريم اما به آن به مخالفت برخواستيد. چهار: گفتيد ما از آتش جهنم مى ترسيم در عين حال با گناهان و معاصى به سوى جهنم مى رويد. پنج : گفتيد به بهشت علاقه منديم اما در تمام حالات كارهايى انجام مى دهيد كه شما را از بهشت دور مى سازد. پس علاقه و شوق شما نسبت به بهشت كجاست ؟ شش : نعمت خدا را خورديد، ولى سپاسگزارى نكرديد. هفت : خداوند شما را به دشمنى با شيطان دستور داد و فرمود: ((ان شيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا)): شيطان دشمن شماست ، پس ‍ شما او را دشمن بداريد! به زبان با او دشمنى كرديد ولى در عمل به دوستى با او برخاستيد. هشت : عيبهاى مردم را در برابر ديدگانتان قرار داديد و از عيوب خود بى خبر مانديد (ناديده گرفتيد) و در نتيجه كسى را سرزنش مى كنيد كه خود به سرزنش سزاوارتر از او هستيد. با اين وضع چه دعايى از شما مستجاب مى شود؟ در صورتى كه شما درهاى دعا و راه هاى آن را بسته ايد پس از خدا بترسيد و عملهايتان را اصلاح كنيد و امر به معروف كنيد و نهى از منكر نماييد تا خداوند دعاهايتان را مستجاب كندنظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اعمال روز اربعین امام حسین (ع):

در اين روز زيارت امام حسين (ع‌) مستحب است و اين زيارت‌، همانا خواندن زيارت اربعين است كه از امام عسكري (ع‌) روايت ‌شده كه فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 ركعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهاي واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست كردن انگشتري دردست راست‌، برآمدن پيشاني از سجده‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن ‌الرحيم در نماز.
شيخ طوسي سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق عليه ‌السلام آورده است‌: السلام علي ولي الله و حبيبه‌، السلام علي خليل الله و نجيبه‌، السلام علي صفي الله و ابن صفيه‌...
اين مطلبي است كه شيخ طوسي‌، عالم فرهيخته و معتبر و معقول شيعه در قرن ‌پنجم درباره اربعين آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباري كه اين روز ميان ‌شيعيان داشته است‌، از همان آغاز كه تاريخش معلوم نيست‌، شيعيان به حرمت ‌آن‌، زيارت اربعين مي‌خوانده‌اند و اگر مي ‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسين (ع‌) گرد آمده و آن امام را زيارت مي‌كردند. اين سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست ‌و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.
در اينجا و در ارتباط با اربعين چند نكته را بايد توضيح داد

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تاکيد ويژه بر مراسم اربعين امام حسين(ع)؛ چرا؟! زيارت اربعين و اسرار اعداد
بيستم ماه صفر المظفر يا همان اربعين ؛ چهلمين روز پس از فاجعه جانسوز کربلا و شهادت امام حسين (ع) و ياران با وفايي است که مانند آنها را تاريخ به خود نديده بود و ديگر هم نخواهد ديد. اين روز داراي قداست فراوان و آداب ويژه و در خور تاملي است. سنت بزرگداشت «اربعين»، در ميان پيشوايان دين، تنها براي سالار شهيدان مرسوم و مورد توصيه و تاکيد است؛ تا آنجا که « زيارت اربعين» از نشانه هاي ايمان معرفي شده است. چرا؟ رمز تاکيد بر «چهل» چيست؟ در اربعين چه اتفاقي افتاد و چه بايد کرد؟ نوشتار حاضر رهيافتي کوتاه بر پاسخ اين پرسش ها است.
 
جهاني که ما در آن زندگي مي کنيم؛ پر از رمز و راز است و کمتر مي توان پديده اي را فاقد ابعاد پنهان و اسرار شگفت انگيز دانست. براي همين است که در همه چيز عالم خلقت بايد تدبر کرد. بي اعتنايي و ساده انگاري در مواجهه با حوادث و پديده ها شيوه فرزانگان نکته سنج نيست. حتی«بــرگ درختان سبز در نظــر هـــوشيار، هـــر ورقش دفتر ی است معــرفت کردگار.»
 
شگفتی های آفرينش از دعاهاي پيامبر خدا (ص) اين بود که «خدايا! هر چيز را آنچنان که هست! به من بنمايان» و اين نشانه آن است که آنچه ما به ظاهر مي بينيم، هميشه هم با آنچه واقعاً هست، يکي نيست و «صورتي در زير دارد، آنچه در بالاستي»! گلايه قرآن اين است که چرا مردم «از زندگى دنيا، فقط ظاهر را مى‏شناسند، و از آخرت ( که باطن آن است) ،غافلند.» ؛ اين در حالی است که اين ظواهر ناچيز و از بين رفتنی است و باطن اسرار آميزش اصيل و ماندنی. علامه طباطبايی (ره) با اشاره به نکره بودن کلمه «ظاهِراً» در آيه شريفه می فرمايد: « اگر كلمه "ظاهراً " را نكره آورد، و فرمود: ظاهرى از حيات دنيا را مى‏دانند، براى اين است كه آن را تحقير كند، و ظاهر حيات دنيا، در مقابل باطن آن، همان چيزهايى است كه با حواس ظاهريشان احساس مى‏كنند، و اين احساس وادارشان مى‏كند كه در پى تحصيل آن برآيند، و به آن دل‏بسته، غير آن، يعنى حيات آخرت و معارف مربوط به آن را فراموش كنند، و از خيرات و منافعى كه در آن است، و منافع و خيرات واقعى و به حقيقت معناى كلمه است غفلت بورزند.»
 
اسرار اعداد و «اربعين» يکي از اين پديده هاي اسرار آميز اعداد هستند. راز های نهفته در اعداد تا آنجا از پرده برون افتاده است، که جهان سراسر مادی امروز هم ناچار به اعتراف شده است و در حالی که بشر جز به ماده و ماديت نمی انديشد، دانشی جداگانه برای شناخت اسرار اعداد بوجود آمده است. علم اعداد يا عدد شناسي(Numberology )علمي است که به مطالعه معاني نهفته در

جابرگفت: حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ؟ آيا دوست جواب دوست خود را نمى دهد؟ و بعد خودجواب داد که: چگونه جواب دهى و حال آنكه رگهاى گردن تو در جای خود نيست و بر پشت و شانه تو آويخته شده، و بين سر و تن تو جدائى افتاده، پس شهادت مى دهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سيّد مؤ منان هستی. تو فرزندِ همزاد تقوى و هدايت، خامس اهل كساء، پسر سيّد النقباء و فرزند فاطمه هستی. چگونه چنين نباشى و حال آنكه به دست رسول خدا و در كنار متّقين پروريده شدى...
اعداد مي پردازد. اين دانش بر مبنای اين فرضيه استوار است که همه چيز در عالم داراي دو وجه فيزيکي و متافيزيکي است و در عددشناسي بعد متافيزيکي اعداد مورد بررسي قرار مي گيرد. راز شناسي عدد که هم از نظر علمي و هم از نظر تجربي تاييد شده است، در واقع همان فلسفه اعداد است.
 
اما افزون بر يافته های علمی و تجربی، تاکيد متون ديني بر بعضي اعداد و توصيه اکيد به رعايت آنها نيز حاکي از آثار و خواص ناشناخته اي است که در آنها وجود دارد. هفت و هفتاد از جمله اين اعداد است. اينک اما آنچه مورد نظر است، عدد چهل يا همان «اربعين» است که مقدار مورد تاکيد و نظر پيشوايان ديني در مواضع متعدد است. با توجه به همين تاکيدهاي پر شمار و اصرارآميز است که علامه بحر العلوم، در «رساله سير و سلوک» منسوب به وی، « خاصيت عدد چهل در ظهور استعدادات» را مورد تاکيد قرار داده و مي نويسد: «خود به‌ عيان‌ ديده‌ايم‌، و به‌ بيان‌ دانسته‌ايم‌ كه‌ اين‌ مرحله شريفه‌ از مراحل‌ عدد را خاصيّتي‌ است‌ خاصّ، و تأثيري‌ است‌ مخصوص‌، در ظهور استعدادات‌، و تتميم‌ مَلَكات؛ در طيِّ منازل‌ و قطعِ مراحل‌.» و« بالجمله خاصيت اربعين در ظهور فعليت وبروز استعداد وقوه، وحصول ملکه، امری است مصرّحٌ به در آيات واخبار ؛ ومجرب اهل باطن واسرار».
نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اربعين امام حسين عليه السلام
يکی از موارد تاکيد بر « اربعين»، زيارت سالار شهيدان (ع)، چهل روز پس از واقعه کربلا است. گرچه بزرگداشت چهلمين روز شهادت يا درگذشت افراد، امروزه کم و بيش مرسوم است، اما در ميان همه پيشوايان ديني تنها در خصوص حادثه کربلاست که توصيه اکيد به آن گرديده است. شايد اين را نيز بتوان بر شمار «خصايص الحسينيه» افزود و دليل آن را ويژگي هاي منحصر به فرد عاشورا و آثار آن دانست.
احتمالاً به همين گونه جهات و دلايل باشد که «زيارت اربعين» از نشانه هاي ويژه مومنان تلقي شده است؛ چنانکه حضرت امام حسن عسکري (ع) فرمود: نشانه‌هاي مؤمن پنج چيز است: پنجاه رکعت نماز (در هر روز که شامل ۱۷رکعت نماز يوميه و نيز نمازهاي نافله مي شود)، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست کردن، جبين را در سجده بر خاک گذاردن، و بسم‌الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن».

اولين «زيارت اربعين»
آنگونه که در روايات و منابع متعدد و معتبر تاريخي و ديني آمده است، نخستين «زيارت اربعين» افتخاري است که نصيب صحابي بزرگوار، وفادار و معمّر پيامبر خدا، يعني جابر بن عبدالله انصاري شد؛ «جابر بيستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد كربلا شد و سنت زيارت اربعين امام به دست او تأسيس گرديد». فردي كه به همراه جابر در اين روز به كربلا آمده «عطيه بن سعد بن جناده عوفي كوفي» است؛ البته «بسيار شده است كه از روي ناداني و بي‌ اطلاعي وي را غلام جابر گفته‌اند، در حالي كه او يكي از بزرگترين دانشمندان و مفسران اسلامي است. وي از بزرگان تابعين و از شاگردان عبدالله بن عباس مي‌باشد. و تفسيري در پنج مجلّد بر قرآن مجيد نوشته و از راويان حديث محسوب مي‌شود.»

او می گويد: با جابر به قصد زيارت قبر امام حسين عليه السّلام بيرون رفتيم؛ همين که به كربلا وارد شديم ،نزديك فرات رفت و غسل كرد. سپس جامه ای به خود پيچيد و جامه ای ديگر بر دوش افكند. بعد از آن بسته اى را گشود كه در آن ماده ای خوشبو به نام سُعد بود. از آن بر بدن خود زد، و سپس به جانب قبر روان شد. جابر گامى بر نمی داشت مگر با ذكر خدا؛ نزديك قبر رسيد. او که نابينا شده بود، به من گفت تا دستش را بر قبر امام گذارم. من چنين کردم. چون دستش به قبر رسيد بى هوش بر روى قبر افتاد.
 
آبى آورده، بر وى پاشيدم تا به هوش آمد و سه بار گفت يا حسين! سپس با لحنی دردناک گفت: حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ؟ آيا دوست جواب دوست خود را نمى دهد؟ و بعد خودجواب داد که: چگونه جواب دهى و حال آنكه رگهاى گردن تو در جای خود نيست و بر پشت و شانه تو آويخته شده، و بين سر و تن تو جدائى افتاده، پس شهادت مى دهم

جابر گفت: اى عطيّه! شنيدم از حبيب خود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه مى فرمود: هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با ايشان محشور می شود و هر كس عمل قومى را دوست داشته باشد، شريك در عمل آنان می گردد. قسم به خداوندى كه محمّد (ص) را به حق برانگيخت، نيّت من و يارانم بر آن چيزى است كه بر حسين عليه السّلام و يارانش گذشته است (و بنابر وعده پيامبر، ما با آنها در اين جهاد و شهادت شريک هستيم!).
كه تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سيّد مؤ منان هستی. تو فرزندِ همزاد تقوى و هدايت، خامس اهل كساء، پسر سيّد النقباء و فرزند فاطمه هستی. چگونه چنين نباشى و حال آنكه به دست رسول خدا و در كنار متّقين پروريده شدى... 

پس از اين جابر بن عبدالله انصاري جمله ای شگفت بر زبان راند و گفت: سوگند به آنكه محمّد (ص) را به نبوّت بر انگيخت، ما هم در آنچه شما انجام داديد، شركت داشتيم . عطيه با تعجب از جابر پرسيد: چگونه ما با آنان شركت داشتيم و حال آنكه در وادى ای فرود نيامديم و از كوهى بالا نرفتيم و شمشيری نزديم؛ و امّا اين گروه، بين سر و بدنشان جدائى افتاده و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه گشته است؟!
جابر گفت: اى عطيّه! شنيدم از حبيب خود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه مى فرمود: هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با ايشان محشور می شود و هر كس عمل قومى را دوست داشته باشد، شريك در عمل آنان می گردد. قسم به خداوندى كه محمّد (ص) را به حق برانگيخت، نيّت من و يارانم بر آن چيزى است كه بر حسين عليه السّلام و يارانش گذشته است (و بنابر وعده پيامبر، ما با آنها در اين جهاد و شهادت شريک هستيم!).
نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بازگشت کاروان به کربلا
از ديگر حوادثي که گفته اند در روز بيستم صفر اتفاق افتاده است، بازگشت کاروان اسراي کربلا به آن سرزمين است؛اين مطلب را مرحوم سيد بن طاووس در کتاب شريف « لهوف » نقل کرده است ؛ البته با اين عبارت که :« راوى می گويد: چون زنان و اهل بيت امام حسين عليه السّلام در راه بازگشت از شام به مدينه به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماى كاروان فرمودند: ما را از راه كربلا ببر. پس چون به قتلگاه شهيدان رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جماعتى از بنى هاشم را ديدند كه با جمعى از آل رسول (ص) به زيارت قبر امام حسين عليه السّلام آمده اند و در يك زمان با آنان ملاقات کردند و با هم به گريه و زارى و ناله و سوگواری پرداختند؛ به گونه ای كه جگرها را كباب می كرد. در اين هنگام زنان اهل آن وادى نيزگِرد آنان جمع شدند و چند روزى عزادارى کردند.»

ترديدها و ابهام ها اما درستی اين مطلب ، مورد اختلاف است و برخي ديگر از مورخان و محققان در اين باره ترديد کرده و آن را نپذيرفته‏اند. برای مثال مرحوم محدث‏ قمي در « منتهي الآمال‏» دلايلي ذکر مي‏کند تا نشان دهد، اين ديدار در اربعين اول «... خيلى مستبعد است ... به علاوه آنكه احدى از اجلاء فن حديث و معتمدين اهل سِيَر و تواريخ در مقاتل و غيره اشاره به اين مطلب نكرده اند ... بلكه شيخ مفيد و شيخ طوسى و كفعمى گفته اند كه در روز بيستم صفر، حَرم حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السّلام رجوع كردند از شام به مدينه و در همان روز جابر بن عبداللّه به جهت زيارت امام حسين عليه السّلام به كربلا آمد و اوّل كسى است كه امام حسين عليه السّلام را زيارت كرد...»
 
جالب است که خود سيد بن طاووس (ره) هم در کتاب مهم ديگرش ، « اقبال الاعمال» ، پس از اشاره به اينکه چنين مطلبی را در برخی کتاب ها ، و از جمله « مصباح المتهجد»، ديده است، آن را به دلايلی « مستبعد» می خواند. بنا براين قسمتی از آنچه استاد شهيد مطهري (ره) گفته اند، تمام نيست؛ آنجا که فرموده اند «جز در كتاب لهوف، كه آن هم نويسنده‌اش در كتاب‌هاي ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأييد نكرده، در هيچ كتاب ديگري چنين چيزي نيست و هيچ دليل عقلي هم اين را تأييد نمي‌كند».

آداب و چگونگي «زيارت اربعين» در هرحال و به عنوان حُسن ختام تاکيد بايد کرد؛ يکي از زيارت هاي مخصوص و پر فضيلت امام حسين‏ (ع‏)، زيارت اربعين آن حضرت است که امام صادق عليه السلام به صفوان بن مهران (معروف به صفوان جمّال)، شاگرد و صحابی بزرگ خويش، آموخته است. امام به او فرمود: هنگامى كه روز اربعين بلند شده باشد، چنين زيارت مى كنى و پس از دو ركعت نماز، هر دعا که خواستی، مى کنی ...
به دليل سند معتبر و مضامين ناب و آموزنده ای که زيارت اربعين از آن برخوردار است، نبايد از قرائت و تدبر در آن غفلت شود. متن اين زيارت شريف در مفاتيح الجنان هم آمده است.

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ونحن نعزی الاربعین لکل شیعة سید الشهداء علیه السلام فان زیارته فی هذه السنة کانت عجیبة جدا من حیث نقل فی اهمیة زیارة الاربعین من یوم استشهاد الامام الحسین سبط النبی صلی الله علیه وآله عن الإمام الحسن العسکری علیه السلام أنه قال: ( علامات المؤمن خمس صلاة الإحدى والخمسین وزیارة الأربعین والتختم بالیمین وتعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم)

(بحار الأنوار ج 85 ص75 روایة7 ).

 

در نخستین اربعین شهادت امام حسین‏«ع‏»، جابر بن عبد الله انصاری و عطیه عوفی‏ موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان‏اسرای اهل بیت‏ «ع‏» در باز گشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان هم آن را نفی کرده و نپذیرفته‏اند. از جمله مرحوم محدث‏ قمی در «منتهی الآمال‏» دلایلی ذکر می‏کند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده‏است. بعضی از علما نیز در این باره تحقیق مبسوط و مستقلی انجام داده‏اند که منتشرشده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است.

جابر بن عبدالله انصاری، صحابه‌ای والا مقام است در میان اصحاب رسول خدا و عاشقی دلداده است، در میان خیل عشاق امام سید الشهدا، و برای فخر و مباهات او همین مدال افتخار کافیست که نخستین زائر قبر امام حسین (علیه السلام)، اوست و هنگامه این وصال نیز چهلمین روز شهادت شهدای کربلاست.

عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین بن علی (علیه السلام) از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم، جابر کنار فرات رفت و غسل نمود و جامه‌ای به تن کرد و بدن خود را معطر نمود. قدم از قدم بر نمی‌داشت مگر آنکه ذکر خدا می‌گفت. هنگامی که به کنار قبر مطهر رسیدیم خطاب به من گفت که دست مرا بر روی قبر مطهر بگذار. من نیز این کار را نمودم. در این هنگام غش کرد و به روی قبر افتاد. مقداری آب بر رویش زدم، هنگامی که به هوش آمد، سه بار ترنم نمود:

یا حسین، یا حسین،  یا حسین

سپس خطاب به مرقد مطهر سید الشهدا (علیه السلام) گفت: دوستی که دوست خویش را اجابت نمی‌کند . . .

 هنگامی که کلام بدین جا منتهی شد، جابر خود پاسخ خود را این گونه داد: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است و در این هنگام بود که جابر شروع به زیارت سید الشهدا و زمزمه با مولای خویش نمود ...

اربعین، یادآور چهلمین روز شهادت امام حسین (علیه السلام) و اصحاب گرانقدر اوست، و قلوب  مؤمنین در این روز، به یاد هوای کوی دوست و زیارت قبر شش گوشه او پر می‌کشد، زیارتی که علو مرتبه‌اش تا بدان جا اوج گرفته است که به عنوان یکی از صفات و ویژگیهای مؤمنین، شناخته شده است .

یکی از زیارت های با فضیلت امام حسین‏ «ع‏» زیارت اربعین آن حضرت است که از مضامین بالایی برخوردار است.

بجاست که در این مجال و در اربعین حسینی، هم آوا با امام ششم و به یاد تربت مطهر امام حسین بن علی (علیه السلام) و مضجع شریفش، زیارت اربعین را بخوانیم.

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اربعین حسینی

نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

  اربعین آمد و اشکم  زبصر میاید

                                        گوئیا زینب محزون زسفر میاید

بازدرکرب وبلا شیون وشینی برپاست      

                                          کزاسیران  ره  شام خبر میاید

 

 نعزی مولانا صاحب العصر والزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف والمؤمنین الکرام بمناسبة ذکرى اربعینیة الإمام الحسین علیه السلام. نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

فضایل رسول اللّه در قرآن
{رحلت جانسوز حضرت محمد(ص) وامام حسن مجتبی(ع) برتمامی مسلمانان جهان تسلیت باد}
خدای عزّ و جل هر پیغمبری را به نام یاد کرده است که: یا آدم! یا نوح! یا ابراهیم! یا لوط! یا شعیب! یا هود! یا صالح! یا داود! یا موسی! یا یوسف! یا عیسی! چون یاد رسول می کند به نامش نمی خواند؛ به تعظیم و به تبجیل می گوید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ.
نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

قطره اى از دریاى عنایات حضرت رضا علیه السلام
{شهادت افتاب هشتم امام رضا(ع) برتمام مسلمانان جهان تسلیت باد}
طبق بینش وحیانى قرآن، پیامبر صلى الله علیه و آله و اولیاى الهى علیهم السلام به اذن خداوند متعال علاوه بر ولایت تشریعى بر موجودات عالم، از ولایت تکوینى نیز برخوردارند و امامت امام معصوم به دو طریق ثابت مى شود: 1. نص از معصوم قبلى؛ 2. سیره و روش آن حضرت و......
نظري هم بده
نويسنده: احسان | تاريخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |